سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت 11:11 عصر سه شنبه 87/6/26

من دیر رسیده ام

همه نگفته ها گفته

همه عشقها مرده

من در حسرت مانده ام

کسی برای عشق فریب می دهد

کودکی شاخه گل رزی را در دست

داد می زند شاخه ای 1000

دلم می گیرد کودک می خندد

نکته جالبی است

با ته مانده ای از دیوانگی

به چشمانش سفر می کنم

چه حس خوبی چشمانش خیانت نمی کند

امروز بوی خیانت  آمد

باور کن می میرم  از این خیانت

حسی بدی بود حس دیوانگی

نمی نویسم و  یاداداشت می کنم

تاریخ دردهای نهفته ام

هیچ مپرس که دردهایم نگفتنی است

چشمانم می سوزد

کاش کسی نبود  کاش باران می آمد

کاش چشمانم در باران عریان شوند

کاش لبان خسته نگاهم، می لرزید

بویی از خیانت

اشکهای نهفته

شعرهای نگفته

وای دیر شد

دیر امدم خیلی دیر

خدا همه چیزرا قسمت کرده بود

خدا عشق تو را به خیانت  تبدیل می کند

نمی نویسم یادداشت می کنم

بغض گلویم را می فشارد هیچ نمی گویم

نکند کسی بفهمد از خیانتها ست که می روم

می خوام فرار کنم دردی است درد آوارگی

دیگر راهی نیست

ای خواب بیا  و از این درد رهایم کن

شب است  درد می کشم

از انسانهای  بی درد

دیوار دلم تاریک است

شمع ها همه خاموش

چیزی نمی خورم فقط غصه

باورکن روزه سکوت گرفته ام

آبروی اعتبارم می رود

بی اعتبار می شوم

چیزی نمی گویم لبانم از درد می خندد

عادت کرده  از کودکی

نخندید به شعرهایم

شعرهایم قافیه را باخته اند

مثل خودم

انها هم مثل من بی اعتبار شدند

گونه هایم  خیس شد دیگرراهی نیست

دیگرچیزی نگویید که عاقبت من هم مردم


¤ نویسنده:

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 
 Atom 

:: بازدید امروز ::
10
:: بازدید دیروز ::
25
:: کل بازدیدها ::
50749

:: درباره من ::

کلبه تنهایی من


ساده ام مثل نگاه کودک،گهگداری آرام مثل آرامش آب ،و دمی چون موج خروشان من همانم که در این تنهایی به خدا و به زمین اندیشم و به انسا نهایی که در این نزدیکی روی سکوی صداقت به امید فردا دل گرمی دارند من همانم که خدا می داند که چه حسی دارم و چه روحی آرام عاقبت با رو حم به سراغ می و مستی و خدا خواهم رفت

:: لینک به وبلاگ ::

کلبه تنهایی من

:: آرشیو ::

یادگاری از مهربانم

:: لینک دوستان من::

****شهرستان بجنورد****
محمد قدرتی
وبلاگ بروبچ باحال خودمون