آقا سلام کردم
آیا تو خوب خوبی
آقا دلم گرفته بد جور بی قرارم
اما چه خوب آقا
اینکه تو خوب خوبی
در شهر ما چراغان
گردیده کوی و برزن
شادی گلوله کرده
چون برف روی هر غم
آقا چه خوب میشد
بر من نظر کنی تو
بر قلب خسته من
شاید گذر کنی تو
آقا تو ای امامم جز تو به که بگویم
آنچه درون سینه وامانده در خیالم
آقا چه سخت گشته حال و هوای شعرم
آخر غمی نشسته بر روزگار تلخم
نه پای رفت دارم نه راه جای اول
نه محرمی ز اسرار
گویم زدرد و رازم
آقا تو معجزه کن
آنچه صلاح من هست
آن را تو ثبت گردان در دفتر زمانم
آقا قبول دارم من بنده ای حقیرم
اما برای یک بار رحمی بکن به حالم
آنچه تو خود بخواهی آن را تو کن صلاحم